شخصیت هایی که در داستان جای خالی سلوچ حضور دارند عبارت اند از  : سلوچ، مرگان، عباس، ابراو، هاجر، مولا امان، علی گناو،سالار، کربلایی دوشنبه و …

• سلوچ : شوهر مرگان و پدر عباس و ابروا و هاجر است که به علتی نامعلوم – البته با جلو رفتن داستان علت این ناپدید شدن تا حدودی روشن می شود – ناپدید می شود،سلوچ در داستان به صورت مستقیم حضور ندارد ولی از روی  ماجراهایی که در طول داستان اتفاق می افتد می توان به شخصیت سلوچ پی برد
• مرگان : مادر خانواده است که در زمان ناپدید شدن شوهرش دشواری های زندگی به گردن او می افتد و سعی می کند برای فرزندان خود شغلی دست و پا کند تا در تامین هزینه های روزمره کمک خرج او شوند . سختی های تامین معاش از یک طرف و حرف و حدیث های اهالی بد نظر روستا از طرف دیگر موجب آزردگی خاطر مرگان و فرزندانش می شود ، البته ناگفته نماند مرگان و فرزندانش به شنیدن این حرف و حدیث ها عادت کرده اند و گاهی با شنیدن این صحبت ها به سادگی از کنار آن عبور می کنند
• عباس : پسر بزرگ خانواده که به گونه ای شخصیت منفی داستان نیز می باشد . عباس بعد از ناپدید شدن پدر ، نه تنها کمکی به اهالی خانواده نمی کند بلکه با قماربازی و دزدی هایش، باری بر بارهای اعضای خانواده می افزاید و بعد از اتفاقی که در اثنای داستان برایش می افتد به یک انسان گدا صفت تبدیل می شود که چشم از اندک امکانات مانده برای خانواده نیز بر نمی دارد
• هاجر : دختر مرگان و سلوچ، با اینکه سن و سال کمی دارد برخلاف میل باطنی به عقد علی گناو میانسال در می اید.
• کربلای دوشنبه : پیرمردی که به دیگران پول قرض می دهد و در عوض از انها سود می گیرد ، مدتیست عروسش او را از خانه بیرون کرده و جایی برای زندگی ندارد ،به همین دلیل، هم سفره ی خانواده مرگان می شود . البته بعد از مدتی ابروا او را از خانه بیرون می کند

خلاصه کتاب جای خالی سلوچ

داستان کتاب در روستایی به نام زمینج و با رفتن سلوچ اغاز می شود ، مردی که شغلش گچ کاری و تنورسازی و مغنی گری است ولی نمی تواند برای خود کاری پیدا کند و برای تهیه مایحتاج زندگی و سیر کردن شکم اعضای  خانواده به سختی افتاده و این اواخر نیز از سالار عبدالله ( یکی از شخصیت های کتاب ) مقداری پول قرض می کند.مردی که در نهایت به علت خرد شدن غرور مردانه اش در یک  صبح روز زمستانی خانواده را رها کرده و ناپدید می شود. بعد رفتن سلوچ مرگان می ماند با چندین بچه بزرگ کوچک به نام های عباس، ابروا و هاجر به همراه قرض و بدهی های که از زمان سلوچ  باقی مانده ، بدهکارانی که به ظروف مسی خانه مرگان نیز رحم نمی کنند .

مرگان با رفتن سلوچ  در میان آشنایان و همسایه ها غریب می ماند و مورد هجوم نگاه و نیت های ناپاک آنها قرار می گیرد .  زنی که برای تهیه خرج و مخارج زندگی سختی های بسیاری می کشد و از انجام هیچ کاری دریغ نمی کند و به کارهای همانند گچ کاری و … که بسیار طاقت فرسا هستند تن می دهد . او برای مدیریت کردن دخل و خرج زندگی می خواهد فرزندان را به کار جمع آوری هیزم  و فروش آن مشغول کند ولی عباس پسر بزرگ خانواده ، که با رفتن پدر حس رهایی از بند پیدا می کند ، تن به کار نمی دهد و وقت خود را صرف قماربازی و خوش گذردانی و تن پروری می کند. پسر کوچکتر یا همان ابروا  با اینکه قد و قواره ی کوچکی دارد ولی کاری تر از برادر بزرگترش است و در خرج و مخارج به مادر کمک می کند و سختی زندگی را همراه مادر و خواهرش به دوش می گیرد .

علی گناو همسایه مرگان که مردی میانسال است در اثر صحبتهای زن قبلی اش ، مادرش را از خانه بیرون می کند و مادرش در اثر زندگی در خرابه از دنیا می رود ، او که زنش را مقصر مرگ مادرش می داند ، زنش را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده به طوری که زنش علیل می شود. علی گناو در فکر ازدواج مجدد است به همین دلیل پیشنهاد ازدواج با هاجر که دختری نوجوان است را به مرگان می دهد ولی مرگان به شدت با این درخواست علی گناو مخالفت می کند ولی علی گناو با صحبت هایی همچون اینکه خانواده مرگان احتیاج به یه بزرگتر دارد تا از انها مراقبت کند و قول یافتن کار برای  عباس و ابروان ، رضایت مرگان را جلب می کند . سرانجام علی گناو ، هاجر را به عقد خود در می آورد و هاجر به جای ازدواج با پسر دلیری که از اعماق وجود دوستش داشت، مجبور می شود زن دوم علی گناو میانسال شود.بعد ازدواج ، علی گناو ابروان را در حمام عمومی خود مشغول می کند و عباس را شتربان شترهای پسر عموی خود می کند .

در ادامه داستان مسئله انقلاب سفید و تقسیم اراضی پیش می آید که بزرگان روستا و کدخدا قصد خرید و یکپارچه سازی زمینی به نام خدا زمین را در سر می پرورانند ، تا بتوانند از دولت وامی گرفته و در کل خدا زمین پسته پرورش دهند .این زمین در گذشته به چندین قسمت تقسیم شده و در اختیار رعیت آن روستا قرار گرفته بود ولی کدخدا و بزرگان روستا سهم هریک از اهالی را از آنها خریداری میکنند ولی مرگان با فروش زمین خود مخالفت کرده و تن به فروش زمین خویش نمی دهد ولی کدخدا و بزرگان روستا از طریق پسران و داماد مرگان زمین را از چنگ مرگان خارج می کنند . آنها دو دانگ زمین را از عباس می خرند و دو دانگ دیگرش را از ابروان با دادن وعده های همچون استخدام او به عنوان راننده تراکتوری که قرار است زمین های پسته را شخم بزند ، خریداری می کنند . یک دانگ دیگر که سهم هاجر است را نیز از طریق شوهر هاجر خریداری می کنند . تنها یک دانگ از زمین برای مرگان باقی مانده که آن یک دانگ هم به زور پسرش تحت مالکیت بزرگان روستا قرا می گیرد

در نهایت در خدا زمین نهال پسته کاشته می شود و ابروان نیز راننده تراکتور می شود ولی بعد از مدتی ،یکی از شرکا به نام میرزا حسن وامی که از دولت گرفته شده بود را اختلاس کرده و ناپدید می شود . در اثر این اختلاس ، ابروا نیز که راننده تراکتور باغ پسته بود بیکار می شود .

عباس که به شغل شتربانی مشغول است در یک روز  مورد حمله ی شتری قرار میگیرد و برای فرار از مهلکه خود را به درون چاهی می اندازد . چاهی که در آن دو مار افعی نیز بودند و در اثر ترس از این دو مار و شتری که به او حمله کرده بود تمام موهایش سفید می شود ، به گونه ای که بعد این اتفاق دیگر نتوانست کار شتربانی را ادامه بدهد و خانه نشین شد.

سرانجام داستان بدین صورت است که برادر مرگان که نامش مولا امان است ، به مرگان می گوید که سلوچ را در شاهرود دیده است . مرگان حرف برادرش را باور میکند . و نزد عباس رفته و به او می گوید که به همراه ابروا ، تصمیم به مهاجرت از روستا گرفته اند . عباس از مادر دو خواسته دارد، اول اینکه هراز چندگاهی برایش پول بفرستد و دوم اینکه ، در صورت دیدن سلوچ ،از او کاغذی بگیرد که سلوچ در آن کاغذ ، خانه روستا را به نام عباس زده باشد .

مرگان از همه چیز خود ، حتی عباس و هاجر می گذرد و با پسر دومش ابروا راهی می شوند که در راه سلوچ را می بینند

 رمان ارباب مگس ها رمانی است که برنده ی جایزه نوبل شده است از این رو در کشورهای مختلف اهمیت ویژه ای به آن قائل می شوند و به زبان های مختلف ترجمه شده است

نحوه تهیه کتاب :

با توجه به رشد روز افزون فروشگاه اینترنتی و فروشگاه کتاب در سطح شهر راه های مختلفی برای خرید کتاب وجود دارد ولی توصیه ما خرید از فروشگاه اینترنتی خودمان می باشد

خلاصه از کتاب:

در بحبوحه جنگ هواپیمایی که حامل تعدادی از محصلین مدرسه ای در انگلیس است بر فراز  اقیانوس آرام سقوط می کند که در اثر آن خلبان هواپیما از دنیا می رود ،ولی بسیاری از پسرها از این حادثه جان سالم به در می برند و آنها می مانند و یک جزیره غیر مسکونی که والدین آنها آنجا نیستند که بر آنها نظارت داشته باشند.دو پسر اول معرفی شده شخصیت های اصلی داستان هستند .در میان این پسران رالف قدیمی ترین آنها  می باشد که فردی خوش تیپ و  دارای اعتماد به نفس است . پیگی که همیشه مورد تمسخر واقع می شود یه فرد چاق و عینکی  است  که دارای بیماری  آسم می باشد . با وجود این صفتها در پیگی، ولی او فردی با هوش است .  در میان این بچه فردی به نام  جک وجود دارد که پسری خشونت طلب است .رالف که توسط سایر بچه به عنوان رئیس انتخاب شده جک و سیمون را به منظور پیدا کردن غذا در جزیره انتخاب می کند .آنها در هنگام جستجو در جزیره به دنبال غذا با یک خوک روبه رو می شوند که جک برای کشتن خوک چاقو در می آورد ولی در نهایت از این کار منصرف می شود هنگام بازگشت جک و سیمون از ماموریت ،رالف جلسه ای را ترتیب می دهد تا در آن قوانینی را به منظور نظم بخشیدن بر امور جزیره وضع کند .جک با توجه به خوی پرخاشگری که در اوست با این تصمیم موافق است.چون وجود قوانین سبب مجازات کسانی می شود که از انجام قوانین سر باز می زنند .رالف پیشنهاد میکند که در بالای کوه آتشی روشن کنند تا کشتی های عبوری حضور آنها در جزیره را متوجه شوند.پسران قبول می کنند ، البته  کمی از علاقه پسران جوان در راه اندازی  آتش به دلیل سختی کار کم می شود  ولی هر طوری که شده آتش به کمک شیشه های عینک پیگی روشن می شود.پیگی که فردی متعادل است به علت از دست دادن تعادل روانی خود سایرین را نکوهش می کند و می گوید قبل از به راه انداختن آتش ابتدا باید یک پناهگاه ساخته می شد.جک و گروهش مسولیت پیداکردن غذا را به عهده گرفته است .رالف هم وظیفه ساخت پناهگاه را بر عهده دارد.پسرهای کوچک در همه ی مدت اصلا کمکی به سایرین  نکرده اند. اگر چه  پسران گروه کر جک  وظیفه  شکار غذا را دارند  ، ولی روز ها را صرف شنا کردن می کنند و ...

به گزارش خبرنگار حوزه دریچه فناوری گروه فضای مجازی باشگاه

خبرنگاران جوان، در طی کنفرانس مطبوعاتی روز چهارشنبه،

 شرکت انویدیا و مرسدس بنز اعلام کردند که آن‌ها در

حال همکاری بر روی توسعه و ساخت یک فناوری انقلابی 

داخل خودرو هستند تا

آن را برای اتومبیل‌های لوکس در دسترس قرار دهند. بر اساس

اطلاعات این دو شرکت فناوری

انقلابی تا سال ۲۰۲۴ به پایان خواهد رسید.

دو مجموعه مذکور برای توصیف فناوری خود از جمله «پیچیده‌ترین

و پیشرفته‌ترین سیستم محاسباتی که تا به حال بر روی اتومبیل

‌ها قرار گرفته است» استفاده کردند. این فناوری جدید بر روی

اتومبیل‌ها امکان استفاده از نرم‌افزار سیستمی سطح دو و سطح

سه را برای اتومبیل‌های هوشمند فراهم می‌سازد. گفتنی است

با وجود این شرایط شرکت‌های بنز و انویدیا سعی دارند فناوری

تسلا را پشت سر بگذارند همچنین گفته می‌شود قابلیت سطح

چهار پارک کردن نیز در فناوری آینده این دو شرکت وجود خواهد داشت.

با تمام هوشمندسازی صورت گرفته بر روی این فناوری، همچنان

لازم است که یک راننده به صورت آماده‌باش در خودرو حضور داشته

باشد. این فناوری محاسباتی که تحت پلتفرم DRIVE شرکت

انویدیا ساخته شده قادر است مسیرهای مشخص شده متعارف را

به صورت هوشمند طی کند.